بعد تندرو یک نقشه جادویی از خروس آرزو گرفت و رفت.
تندرو اینقدر راه رفت اما نرسید دوباره این قدر راه رفت که دوباره نرسید بعد تندرو گفت:((آخه چرا؟
بعد ناگهان حضرت عیسی آمد و گفت:((خداوند مهربان به من گفت،که باید مراقب تو باشم،حداقل یکزره استراحت کن.
رفت ,تندرو ,راه ,نرسید ,باشم،حداقل ,مراقب ,بعد تندرو ,راه رفت ,گفت خداوند ,خداوند مهربان ,مهربان به
درباره این سایت